
دوره اول، ایمان شهودی تقویتی(دوره اول کودکی تا هفت سالگی)
پس از آنکه کودک به مراقبت کننده خویش (مادر یا پدر یا سرپرست) اعتماد پیدا کرد و ایمنی پایه ای در دستگاه روانی او شکل گرفت، با توجه به واکنشها و انتظارات سر پرست یا مربی در برابر انگیزه ها و تمایلات و رفتارهای خود و بر اساس تقویت مثبت یا منفی وی در مورد کارهای خوب و بد، تصورات شهودی کودک در باره خوبی و بدی و مفاهیم ساده ابتدایی در باره خداوند ایجاد می شود.
کودک در این دوره از رشد خود، واقعیت و خیال را یکسان تلقی می کند، اظهارات و دیدگاههای دینی بزرگسالان و سایر افرادی را که در زندگی او نقشی دارند درونی می کند و در نتیجه نوعی وجدان شهودی که صادر کننده فرمانهای مربوط به کارهای خوب و کارهای بد است در درون او شکل می گیرد. این وجدان شهودی که ریشه در انگیزه شناختن و معنی کردن و در رشد تفکر و یادگیریهای اجتماعی- فرهنگی کودک دارد، پایه اولیه رشد ایمان دینی را در او ایجاد می کند. به نظر می رسد که باورهای بدوی مردم در ادیان بدوی، درباره ادیان کنونی، با این سطح از رشد فرد منطبق است.
دوره دوم،ایمان افسانه ای جزمی(دوره میانه و اخرکودکی،8تا11سالگی)
در این دوره، تفکر عینی و تفکر کلی اجمالی در مورد مناسبات امور، جانشین تفکر شهودی و درهم آمیخته پیشین می شود. کودک می تواند فاصله بین واقعیت و خیال را بشناسد، ولی تفکر او هنوز جزمی است و وسعت انتزاعی و خلوص مفهوم کلی را دارا نیست.
او اکنون به مرحله تفکر عملیاتی رسیده است و استدلاهای او نیز به صورت منطقی و عینی در می آیند و جهان اطراف خود را دارای نظم و قاعده می بیند، اما عینیات را با استفاده از تفکر کلی اجمالی، با اافسانه سازی در ذهن خود کامل می کند تا در جستجوی خود برای کشف معانی، پاسخ بهتری پیدا کند. در واقع، باورهای دینی او نیز در حد فاصل تجربه عینی و تصور کلی انتزاعی قرار دارد.
و چنین است که کودک دبستانی، مذهب را نیز به صورتی خشک و غیر انتزاعی و داستانهای مذهبی را به صورت تحت اللفظی و عینی تعبیر و تفسیر می کند و خداوند را درهیأت انسانی معنا می کند و او را بیش از هر چیز، همانند بهترین و داناترین تواناترین پدر به ذهن می آورد. پدری که خوبی را پاداش می دهد و بدی را مکافات می کند. بنابراین، خوبی در نظر کودک دبستانی، یک نوع مبادله عادلانه است. شاید بتوان سطحی از رشد دینی مردم در مسیحت را که قائل به(پدر و پسر و روح القدس) هستند و مسیح را شستشو کننده گناه مردم می دانند، با این دوره از رشد فرد منطبق دانست.
دوره سوم،ایمان ترکیبی_الگویی(دوره انتقال از کودکی به نوجوانی دوره اول نوجوانی12تا16)
در این دوره، نوجوان به آغاز رشد تفکر عملیات صوری می رسد و سعی می کند آنچه در باره مذهب آموخته است به هم مربوط کند و یک نظام اعتقادی برای خود به وجود آورد. ایمان دینی برای نوجوان از یک سو راه یافتن به سوی خیر است و از سوی دیگر راهی است برای اثبات شخصیت خویش.
در این دوره نوجوان هنوز نمی تواند به تحلیل دقیق و مقایسه ایدئولوژی و اعتقادات مذهبی مختلف بپردازد. رفتارهای خوب و بد نیز برای نوجوان بر اساس نگرش دیگران نسبت به او و تأثیراتی که این رفتارها در روابط وی با دیگران می گذارد معنا و اهمیت پیدا می کند. اکثر بزرگسالان نیز در همین مرحله از رشد ایمان دینی تثبیت می شوند و در سالهای بعدی زندگی نیز نمی توانند سوی مراحل بالاتر رشد دینی حرکت کنند. به نظر می رسد که ایمان دینی اکثر مردم ما نیز در همین مرحله از رشد دینی تثبیت شده است.
هر چند که ایمان ترکیبی- الگویی، انتزاعی از ایمان فرد در دو مرحله قبلی است، اما هنوز به صورتی منسجم، که اجزای آن با یکدیگر همخوانی داشته باشد در نیامده است. همچنین نوجوان در این دوره باز هم از اعتقادات مذهبی دیگران پیروی می کند و سرمشقهای انسانی را راهنمای باورهای خویش قرار می دهد.
دوره چهارم،ایمان فردی شده و استدلالی(دوره گذر از نوجوانی و اوائل جوانی 17تا25سالگی)
دراین مرحله فرد قادر است از منطق صوری یا انتزاعی استفاده کند و استدلالی عقلی را پشتوانه باورهای خود قرار دهد. او همچنین می تواند برای اولین بار مسؤلیت کامل اعنقادات دینی خود را برعهده بگیرد. این دوره همزمان با جدا شدن از خانواده وتجربه تشکیل زندگی مستقل و قبول مسؤولیتهای آن است. فردی که به دوره جوانی رسیده است می نواند تشخیص دهد که مصالح زندگی او چیست و چگونه باید بکوشد تا راه مناسب حال خویش را طی کند.
او با سؤالات مشخصی از نوع زیر مواجه است: آیا باید مصالح خویش را مقدم بدارم یا خواست دیگران را؟ آیا باورهای دینی که در سالهای گذشته به من آموخته شده کاملاً درست و مطلق نیست یا آن که در سالهای گذشته به من آموخته شده کاملاً درست و مطلق است یا آن که باورهایی است نسبی که بخشی از آن درست و بخشی نادرست است؟ جوانان در این سن به ارزشهای فرهنگی(از جمله، ارزشهای دینی) شیفتگی مخصوصی نشان می دهند.
در این دوره است که نوجوان بیش از همه از جوانان دیگر یاد می گیرند و زمانی است که مربی می تواند (تربیت جوانان به دست جوانان) را مکمل آموزشهای دینی خود قرار دهد. وضعیت رشد دینی فرد در این دوره ملاک بسیار مناسبی برای قضاوت در باره تربیت پیشین دینی و عملکردهای خانه و مدرسه و نهادهای مذهبی است.
در واقع، هم انگیزشهای عمیق درونی برای معنا کردن زندگی، هم تواناییهای تفکر انتزاعی، و هم چگونگی تربیت دینی و درگیریهای فکری فرد با دیگران در مسائل مربوط به باورهای دینی و ارزشهای اخلاقی است که پایه اساسی وضعیت رشد دینی در مرحله ایمان فردی شده استدلالی را تشکیل می دهد.
دینداری جوانان محدود به باورهای آنان به خداوند و خیر و جمال نیست، بلکه بسیاری از ارزشهای فرهنگی دیگر (شامل ارزشهای فرهنگی، اجنماعی، اقتصادی و زیستی) نیز در ادامه ارزشهای دینی و تحت فرمان حیات معنوی فرد قرار می گیرد. قلیت قابل توجهی از مردم به این مرحله از رشد دینی می رسند، ولی غالب آنان نمی توانند با موفقیت از آن بگذرند و به مراحل بعدی راه یابند. به این ترتیت، اکثر مردم در دوره سوم و اقلیت قابل توجهی در دوره چهارم باقی می مانند. فقط اقلیت کوچکی از مردم، این دورها را پشت سر می گذارند و به دوره پنجم از رشد دینی راه می یابند.
دوره پنجم،ایمان ترکیبی پویا(نیمه دوم جوانی تا سالهای نیمه بزرگسالی)
اقلیتی از بزرگسالان که ذهن بازتری نسبت به تناقضها و نگرشهای مخالف دارند، به این مرحله از رشد دینی می رسند. تفکر فرد در این دوره انعطاف پذیر، باز، همه جانبه نگر وسازگارشونده با راههای جدید فراتر از منطق محض می باشد به گونه ای که وقتی درحد اعلای خود بروز می کند می توان آن را تفکر مابعدصوری یا فراصوری نامید. در این تفکر پیشرفته، ترکیبی از عناصر عینی(رابطه و منطق) با عناصر ذهنی(عناصر مبتنی بر تجربه شخصی و شهودی) مشاهده می شود.
با این سطح جدید از تفکر است که فرد علاوه بر منطق و عملیات صوری صرف، از احساس و نتیجه گیریهای شخصی خود نیز بهره می گیرد، ناهمخوانیها و تضادها و تقصیر هارا میپذیرد و به مصالحه هایی به اقتضای واقعیتها تن درمی دهد.
فردی که به این مرحله از رشد رسیده است، به استدلال خود جنبه شخصی و اختصاصی می دهد و برای حل مسائل مبهم و پیچیده از تجربه شخصی و از تمام نظام روان شناختی خود (منطق و انگیزشها و ارزشها و دریافتهای اجتماعی و فرهنگی و تاریخی) کمک می گیرد و به این ترتیب از سطح منطق صوری بسیار فراتر می رود. او همچنین، اندیشه های گوناگون دینی را از آن خود می کند و به ترکیب پویای جنبه های گوناگون دینی دست می یابد. او در واقع می تواند قیود دست و پاگیر را که اسارت آمیز است درهم بشکند و دین را در معنای آسان کننده زندگی، و نه سخت و تحجرآفرین آن، بفهمد و بدان عمل کند.
چنین ذهن باز و آزاد، هم ریشه در سلامت روان و اندیشه پخته فرد دارد و هم حاکی از آگاهی وی از کمبودهای طبیعی انسانی و محدویتهای خویش است. نمونه ای از چنین افراد کسانی هستند که در پاسخ به مشکلات مربوط به فهم تناقضها و پیچیدگیهای دینی می گویند: خداوند را به هر نامی که می خواهید بخوانید، پروردگار، روح جاودان هستی، حقیقت هستی، واقعیت جهانی یا عشق. فرقی نمی کند که شما او را چه می نامید. خداوند وجود دارد و من عمیقاً به آن اعتقاد دارم.
دوره ششم،ایمان هماهنگ شدن با جهان طبیعی و انسانی(دوره میانه بزرگسالی و بعد از آن)
این دوره سطح بسیار بالاتری از رشد دینی است و در بر گیرنده یافتن جایگاه خود در جهان، اعتقاد به یگانه شدن با قوانین طبیعی هستی و تعهد به حرمت گذاشتن به تمام انسانها و درهم شکستن مرزهایی است که آدمیان را از یکدیگر جدا و آنان را با هم بیگانه می کند. زندگی خانوادگی و شغلی و اجتماعی و اخلاقی فرد در این دوره با حیات دینی و معنوی او هماهنگ می شود و در انگیزه های رفتاری او مفهوم وسیعتری از هستی وارد می شود و در نتیجه، رشد فرد از مرحله شخصی به مرحله اتحاد معنوی با دیگران وارد می شود. احساس مسؤلیت عمیق نسبت به دیگران در شیوه زندگی این افراد و در اندیشه و عملشان به خوبی تجلی می کند و به مرحله کمال شگفت انگیزی می رسد.
افرادی که به این مرحله از رشد می رسند در عالیترین سطح تفکر قرار می گیرند، قدرت مسأله یابی دارند، می نوانند دانش موجود را تجدید سازمان کنند و به دریافتهایی برسند که برای دیگران کاملاً عجیب و ناشناخته است. نوع استدلال آنان کاملاً دیالکیتی است و از مقایسه و تلفیق نظامها برای ایجاد یک نظریه جامع یا یک فراسیستم سطح بالاتر استفاده می کنند. آنان نه تنها در اندیشه های دینی، بلکه در دریافتهای عرفانی و فلسفی و هنری نیز خلاقیتهای خاص خود را دارند و مردم عموماً آنان را در شمار نوابغ به حساب می آورند. فردی که به این مرحله رشد رسیده قادر است ترکیب زیبایی از ویژگیهای متفاوت را که گاه ممکن است متضاد نیز به نظر برسند، در خود جمع کند. از این دیدگاه، واقعه های متعارض، هم در وجود فرد و هم در واقعیتهای محیط طبیعی و انسانی، بعنوان پدیده های متضاد به حساب نمی آیند، بلکه همه چیز در تمامیت خود دارای وحدت است و به سویی که مشیت پنهان خداوند و مسیر کمال هستی است ره می پوید. افراد معدودی به این سطح عالی و پیچیده از رشد دینی دست می یابند و رسیدن به مرحله بعدی از این نیز دشوارتر است.
دوره هفتم، ایمان یگانه شدن با حق و جای گرفتن در وحدت وجود ( دوره پختگی و کمال رشد )
این دوره عالی ترین مرحله رشد دینی است و در گیرنده نظام اعتقادی ویژه اشراقی متعالی برای پیوستن به حق و جاودانه شدن در وحدت و جاودانگی وجود است، ارزشهای دینی برپایه تعالی محض قرار دارد و برای فردی که به این مرحله از رشد دینی رسیده است، حقیقت و خیر و زیبایی همیشه به عنوان جنبه هایی قابل درک از واقعیت تلقی می شود و چنین است که او می تواند در همه چیز و در همه جا حقیقت هستی را تجربه کند. شخصی که به این سطح دینی یگانه شدن با حق رسیده است همه ارزشها را در زیر عنوان کمال وحدت وجود به هم می پیوندد و یگانه می سازد و خود در آن جای می گیرد.
واقعیت این است که فقط افراد بسیار برجسته ای در این جهان به این عالیترین سطح رشد دینی دست می یابند. پیامبران و اولیای ادیان الهی، عرفا و حکمای بزرگ، مربیان و معلمان عمیقاً فرهیخته، و شخصیتهای رشد یافته و پخته ای را که بی نام و نشان در گوشه و کنار جهان به سر می برند و انوار حیات بخش معانی متعالی زندگی را روشن نگه می دارند و شمع وجود خود را مایه روشنی راه دیگران می سازند، در شمار این گروه به حساب آورد.
این محتوا مناسب معلمان ابتدایی و روانشناسان و مشاوران علاقه مند در حوزه مراحل رشد ایمان است.
نویسندگان: ایمان بخشی پور، حسین جوادی ، امیرحسین خدارحمی ، امیرحسین صفار ، سینا مقصودی
دانشگاه فرهنگیان پردیس چمران ، رشته آموزش ابتدایی ، درس مبانی آموزش هدیه های آسمانی ابتدایی
مدرس دکتر زهرا رحمانی تبار